سخنرانی ها
مدرس ، نویسنده 8 عنوان کتاب و کارشناس مدیریت
موسس و مدیر عامل موسسه فرهنگی شاهکار زندگی
عضو انجمن روابط عمومی ایران
خالق برند دان پن ، قلم دانایی
عضو کانون نویسندگان ایران
عضو کانون اهل قلم ایران
عضو انجمن خوشنویسان
عاشق همه آدمها و حامی حیوانات هستم
دیوانه ی کتاب ، نوشتن و یادگیری هستم
کاش در کودکی مان می ماندیم ، جایی که تنها تلخی
زندگی مان ، شکستن نوک مدادمان بود
تا بحال بیش از 1000 کتاب خوانده ام و در کتابخانه شخصی ام بیش از 8000 کتاب در دست مطالعه دارم.
دارای مدرک کارشناسی روانشناسی و همچنین کارشناسی مدیریت صنعتی هستم .
البته سخت معتقدم که باسواد کسی است که بتواند با آموخته هایش تغییری در زندگی خود و دیگران ایجاد کند.
امیدوار هستم بتوانم با آموخته ها،کتابها و تجربیاتم انسانهای زیادی را به سمت و سوی خوشبختی وموفقیت رهنمون شوم.
عضو انجمن روابط عمومی ایران
عضو انجمن خوشنویسان
کارشناس ومدیر روابط عمومی
مدیر اجرایی ،مجری،مدیرداخلی،مدیریت هتل،مدیر پروژه های صنعتی وآموزشی و…
موسس و مدیر عامل موسسه فرهنگی شاهکار زندگی
(تولید محتواهای آموزشی ورشد فردی،تولید کتابهای صوتی ،پی دی اف و..)
نویسنده 8 عنوان کتاب در ارتباط با موفقیت ،روانشناسی ،رشد فردی ،خاطره ، ارتقاء شخصیت ،اطلاعات عمومی ،باور واعتماد به نفس
خوش نویسی خط نستعلیق ، نسخ و ثلث
مدیریت پروژه ها ، نویسنده 8 عنوان کتاب
مدیریت مالی و حسابداری
مدیریت هتلداری و پرستیژ رفتار اجتماعی وسازمانی
همایش ملی فناوری اطلاعات
عکاسی و فیلمبرداری دیجیتال
خلاقیت و تفکر سازمانی،کامپیوتر ،اینترنت و اینستاگرام
مکالمه زبان انگلیسی ،عضوانجمن اهل قلم ،عضو کانون نویسندگان ایران
روابط عمومی ومنابع انسانی (درون وبرون سازمانی)
و …
دارالفنون موفقیت
خواستن
وداع با دروغ
شادی گمشده ی جامعه ما
داستان میلیاردرهای خودساخته
نبرد با غول سخنرانی
سواد چیست با سواد کیست
فراسوی پرستیژ
خانواده اولین ارزش
آموزش و یادگیری همیشگی
مهربانی ،عشق وصداقت
مطالعه و نوشتن
ثروت وبخشش ، پایبندی به قول و…
دان پن یا قلم دانایی وب سایتی جهت معرفی آثار استاد و همچنین انتشار مقالات و پروژه های ایشان در فضای مجازی و رسانه ای می باشد.
هدف از راه اندازی این وبسایت ، ابتدا معرفی مختصر خودم و آثار( کتابها ومقالات ) ونوشته هایم وپس از آن امیدوار هستم که بتوانم انسانهایی را به مسیر روشنی از موفقیت و دست یابی به جایگاه قابل قبولی در زندگی و روابط و پرستیژ اجتماعی رهنمون باشم.
به جای این که برای عدم موفقیت های گذشته حسرت و اندوه بخوری، با داشتن تصمیم و اراده ی قوی، آن ها را جبران کن. یعنی به جای این که یک گوشه بنشینی و اتفاقات و اشتباهات گذشته را در ذهنت مرور کنی، بیاییم هرلحظه که در زندگی متوجه شدیم که جایی را اشتباه رفتیم، کاری را اشتباه انجام دادیم ویا مرتکب عمل اشتباه شدیم، به جای این که غصه بخوریم، تصمیم بگیریم که اشتباهمان را درست متوجه شویم، دقیقا بدانیم که کجای کار ما اشتباه بوده و اگرکدام کار را انجام می دادیم بهتر بود، و بلند شویم و دست بر زانو بگذاریم و با اراده ی قوی، اشتباهمان را جبران کنیم. مطمئن باشید که اگر در زندگی این گونه عمل کنید، اشتباهات نه تنها شما را به عقب نخواهند برد، بلکه باعث می شود که شما تجربه کسب کنید و با استفاده از تجربیات به دست آمده مسیر پیش رو را با خطای کمتری پیش برویدوبه موفقیت دست یابید.
زودتر پی می بردم که مشکلات وچالشها پله هایی هستند برای بالا بردن من و با آنها پله می ساختم برای پیشرفتم قبل از اینکه از شرشان راحت می شدم وبه آنها غر نمی زدم وکاش مشکلات واقعی بیشتری می داشتم تا پخته ترشوم.بی عشق ،جهان یعنی یک چرخش بی معنی
وقت وعمرم را وقف بررسی وخامت اوضاع نمی کردم و بیشتر به نیمه ی پر لیوان نظر می افکندم و جمله ی معروف ویل دورانت را که می گفت :شادی از خرد عاقل تر است را جدی تر می گرفتم. وکاش کارهای نیمه کاره ام را به پایان می رساندم قبل از شروع کار بعدی ام...
به تصورات مردم در باره ی خودم توجه کمتری داشتم وریسک بیشتری می کردم چون ترسو بودن هرگر ترا به جایی نمی رساند ونیز درباره ی مسایل ومردم قضاوت کمتری می کردم و بجای آن به خداوند ومعنویت توجه بیشتری می داشتم وتنها از او می خواستم...
به پول ارزش کمتری میدادم و به عشق و مهربانی و بخشش و ورزش و...اهمیت بیشتری میدادم ودر وقت بهار بیشترین لذت را می بردم و پابرهنه بیشتر راه میرفتم، با پاییز و خزان مهربان تر رفتار میکردم و در آن فصلها دیرتر به این لذت هایم پایان میدادم و...
زودتر از اینها به نوشتن مبادرت می ورزیدم تا هم زندگی ام را بصورت روز مره گی نمی گذراندم و هم اینکه روند احساسات ،خودباوری و خودم و درونم را بهتر از این مدیریت می کردم تا شاید معجزات ، دستورات و الهامات بیشتری را از کاینات دریافت می نمودم ...
بعضی وقتها می گذاشتم و می گذشتم و رها می شدم و نمی جنگیدم ،توجه بیشتری به ضمیر نا خوداگاهم و درونم میکردم، ریسک میکردم ، به آموزش بهای بیشتری می دادم ،با کتابها رفاقت بیشتری میکردم ، بیشتر به خوشبختی فکر میکردم تا موفقیت ...
سخنرانی ها
مقالات
پروژه ها
جوایز
تمامی حقوق برای ما محفوظ می باشد