با دانش پیش برویم

مقاله ای تامل برانگیز در باره آفرینش

انسان نئاندرتال – شباهت همه به هم

هر آنچه را که تاکنون از میمونها شنیده اید فراموش کنید،ما از نسل میمونها نیستیم بلکه ما خودمان یکی از آنها هستیم.به بیان دقیق تر ؛انسان امروزی ،با هوموساپینس ها ،شامپانزه ها،بونوبوها ،گوریل ها و اورانگوتانها خانواده میمونهای بزرگ را تشکیل می دهند که تا کنون بقا یافته اند،گیبون ها میمونهای کوچکتر محسوب می شوند ودر این گروه جای نمی گیرند .ما با دو عضو از این خانواده ،یعنی بونوبوها وشامپانزه ها دارای جد مشترک هستیم که چیزی حدود پنج میلیون سال پیش این جد مشترک مان فوت شده است .

انسان حدود دو میلیون سال پیش دندانها ی قوی و ناخنهای بلند خود را از دست داد آرواره های محکم ،ماهیچه ها و عضلات قوی چهره خود را از دست داد چون آنها دیگر برای انسان کاربردی نداشته است و انسان از مسیر درنده خویی وبی رحمی خارج شد و به همکاری ،همیاری و مساعدت به همنوع رو آورد و راز ماندگاریش درست همین نقطه می باشد .انسان فقط از راه آموزش هست که می تواند به مسیر والایی راه یابد .

انسانها وقتی با هم همدل شدند زندگی دسته جمعی را برگزیدند ،مکان اولیه آنها در آفریقا بوده است .در 100 هزار سال پیش به عللی که شاید خشکسالی ،تغییرات آب وهوایی ویا هر چیز دیگری بوده گروه هایی از آنها بطرف اروپا ،گروهی بطرف جنوب ایران و هندوستان حرکت می کنند و در غارها سکنی می گزینند. در این روند مهاجرتها ی اول ،دوم ،سوم و… که سالها بطول انجامیده است از زمانی که انسان مهار آتش را در دست گرفت و به قولی آتش را اهلی کرد ،موفق به پیشرفت های قابل توجهی شد و انسان تنها موجودیست که با آتش همنشین شد و از آن هراسی نداشت.گذشتگان ما دارای ناخن هایی برای دریدن ودندانهایی به قطر 15 میلیمتر بوده اند و دندانهای امروزی ما تنها 9 میلیمتر است.قدمت حضور انسان اولیه در ایران، به حدود 60 هزار سال پیش در غارهای لرستان، خرم آباد وکوههای بختیاری ،پناهگاههای زاگرس،غار کنجی،کلدر ،یافته و پاسنگر تخمین زده شده است.حدود 40 هزار سال پیش به اروپا ،حدود 20 هزار سال پیش از گذرگاه برینگ از یخ زدگی های بوجود آمده به آمریکا  وحدود 50 هزار سال پیش به استرالیا می رسند.

واین شواهد زیستی هم اکنون در موزه باستان شناسی پاریس در دسترس عموم قرار دارد.

ما بعضی وقتها خودمان را چنان بالا می پنداریم که از همه پستیها ،پلیدی ها و وحشی گریها مبرا می دانیم ،حتی برخی از ما چنان خودمان را بالا می گیریم که گویی فرشته ای پاک، معصوم ،عقلانی و خردمندی هستیم اگر ما خودمان را متفاوت از سایر موجودات می دانیم صرفا همانند حسی است که پای لرزان وسست موج سوار بر فراز اقیانوس دارد.ما خودمان را از پستی ها وحقارتهایی که به حیوانات نسبت داده شده مبرا می دانیم، اما واقعیت چیز دیگریست،ما مانند اجدادمان نوادگان سرکشی هستیم که عطش جنسی و بازیگوشی سیری ناپذیری داشته اند.

داروین برجسته ترین اندیشمند دوران ماست که در سال 1809 میلادی بدنیا آمد وجهان اندیشه را به آتش کشید ، او بنیانگذار فصلیست که در تمام بخشهای متفاوت علم اثر گذاشت ،حتی در کیهان شناسی،فیزیک وبقیه علوم .پدر بزرگ او در سالهای 1700 میلادی بدنیا آمده ولی در همان زمان تساوی حقوق زن و مرد را اعلام می دارد.داروین اهل انگلستان بوده است وبرای اولین بار واژه فرگشت را بکار می برد ،البته بعضی ها معتقدند این واژه را ابتدا اساتید وی یعنی بوفوم و لاماخت که اهل فرانسه بوده اندبکار برده اند.آنها وقتی به موجودات متفاوت به دقت نگاه می کنند متوجه می شوند که موجودات در حال تغییر هستند .داروین برای نخستین بار برای این تغییر یک توضیح علمی دارد و از یک واژه بنام گزینش طبیعی و شانس استفاده می کند .او سفری به دور دنیا می کند از جمله نیمکره جنوبی، او در آن زمان جوان 22 ساله ای بیش نبوده است.وی در منزل خود آزمایشگاهی داشت که درباره جانوران تحقیق می کرد .روزها و شبها در حال تحقیق بود تا اینکه پس از مطالعات تکمیلی به این نکته مهم پی برد که تمامی جانداران کره زمین هر لحظه در حال تغییر هستند ولی این تغییر از بس طولانیست ما متوجه آن نمی شویم ونام آنرا فرگشت نامیدند.با این استارت داروین در باره موجودات ،از آن زمان تا به الان دانشمندان در حال تحقیق در ارتباط با فرگشت هستند و به نتایج بسیار خوبی هم دست یافته اند.در حقیقت در درون هر انسانی یک دو زیست یا یک خزنده وجود دارد شاید هم یک ماهی باشد .امروزه به لطف علم ژنتیک وعلوم دیگر فصلهای تازه ای هم در ارتباط با انسان باز شده اند.داروین در آن زمان برای خودش شروع به حساب کردن در ارتباط با بوجود آمدن جانوران نمود و در کمال تعجب به عدد میلیونها سال دست یافت،او بوسیله میکروسکوپ به جنین مار نگاه می کرد و می دید که دارای دست وپاست ولی هنگامی که بزرگ می شد دست وپای او ناپدید می شد،در باره جنین ماهی و جنین انسان تحقیق کرد و دید دقیقا بمانند همدیگر هستند یعنی جنین هر دو قبل از تولد در آب هستند و بوسیله آبشش تنفس می کنند ولی جنین انسان پس از تولد تغییر حالت می دهد و بوسیله ششها نفس می کشد.واین آزمایشات وازمایشات بعدی ثابت کردند که همه موجودات به همدیگر وابسته اند.

گیاهانی که در خشکی هستند حدود 400 میلیون سال پیش بوجود آمدند و پیش از آن در آب زندگی میکردند،گذشتگان انسانها 100 هزار سال پیش از قاره آفریقا شروع به مهاجرت و ماجراجویی کردند و پیش از آن 300 هزار سال قدمت داشتند(بنام انسان هومو ساپین ساپینس).

اگر به سیستم رگهای یک انسان نگاه کنیم این رگ شروع به شاخه زدن می کند و باز هر کدام دوباره دو شاخه می زنند و جلو می روند.چرا؟ چون هر کدام از سلولهای بدن شما نیازمند به غذا هست و پیش از آنکه انسان ساخته بشود این سیستم خون رسانی می بایستی آماده باشد،(رگها و مویرگها)اگر بخواهیم به هر سلول بدن خونرسانی بشود آنقدر وزن لوله کشی بالا می رود که امکان راه رفتن وجود ندارد،به همین دلیل بهترین سیستم همین شاخه شاخه شدن هست.ودر کمال حیرت این لوله کشی فقط 5 درصد وزن انسان را تشکیل میدهند البته با کمال حیرت باید بگویم که طول کل رگهای بدن 100 هزار کیلومتر می باشد .با این تفسیر انسان تنها دارای تنها 25000 ژن می باشد.

حال به 400 میلیون سال پیش بر می گردیم وسراغ درختان ساکن خشکی می رویم با کما تعجب می بینیم که شباهت عجیبی بین ریشه درختان و سیستم رگهای انسان وجود دارد . ریشه این درختان و گیاهان هم دقیقا از همین سیستم استفاده می کنند.و اگر به این درخت نگاه کنیم می بینیم که زیباترین شاهکار طبیعت یعنی عمل فتوسنتز در حال وقوع هست ،که با سیستم خارق العاده ای نور خورشید و دی اکسید کربن را دریافت میکند و به اکسیژن تبدیل و نیز آب واملاح را بوسیله ریشه ها دریافت و به قند و مواد دیگر تبدیل می کند و شاخه های درختان هم بمانند ریشه ها همین گونه هستند.و جالب است بدانید که مغز انسان هم درست از همین سیستم پیروی می کند یعنی سیستم عصبی هر چه پیش تر می روند دوشاخه می شوند ودستورات مغز را به همه سلولها می رسانند .

جالب تر اینکه اگر به جویبارها هم نگاه کنیم می بینیم که درست بمانند بقیه هست و به شاخه های کوچکتر تبدیل می شود یعنی حیات هم دقیقا از همین سیستم پیروی میکند .ولی آیا چطور ممکن است شباهت ها اینقدر نزدیک به هم باشند. اگر به حیوانات هم نگاه کنیم ،اسب،خرگوش و…هم همین سیستم را دارند حتی گل رز، یک عقاب یا پرستو و…. آیا این یک حادثه است؟ چگونه ممکن است که همه ی ما از یک سیستم استفاده کنیم؟ واگر این سیستم حکمفرما نبود وزن همه آنقدر بالا می رفت که به هیچ عنوان امکان حیات متحرک ممکن نبود. انسان دارای 25 هزار ژن می باشد در حالی که تعداد ژنهای دانه برنچ از ما بیشتر است و نیز گیاهان یا گلهایی وجود دارند که تعداد ژنهای آنها چندین برابر بیشتر از ماست و با وجود این تعداد ژن ،آنها قادر ند پروتئین بیشتری تولید کنند.

در حقیقت می توان تصور کرد که گیاهان و درختان اجداد اولیه ما هستند .در درون مغز انسان سروتونین ،دوپامین، اپی نفرین و… هست ،درختان هم اینها را دارند. بنابراین باید گفت قدمت ما به قدمت درختان و گیاهان است .انسان پیش از اینکه حیوان باشد مدیون به درختان هست ونتیجه می گیریم که ما یک حضور بسیار قدیمی روی کره زمین داریم.

 زمانی که ما غمگین هستیم بوی بدن ما تفاوت دارد و سگها این توانایی را دارند که این بو را تشخیص دهند، ما از زمان انسان هومو ارکتوس به بعد اون حس قوی بویایی خودمان را از دست داده ایم ولی سگها این توانایی را همواره حفظ کرده اند،حس بویایی سگ میلیونها بار از انسان بیشتر است، اگر شما غمگبن باشید و وارد منزلتان شوید و سگ داشته باشید با کمال تعجب می بینید که سگتان در کنار شما می نشیند و با شما احساس همدردی میکند چون اون بو را حس کرده است .بعنوان مثال اگر فرد جنایتکاری مقداری مواد منفجره یا مواد مخدر را با خودش به فرودگاه حمل کند هرگز نمی تواند از دست شامه قوی یک سگ پنهان بماند و این توانمندی شاخص سگها توانسته این جانوران را سالیان بسیار طولانی روی کره زمین حفظ کند.

یا بعنوان مثال یک دلفین را در نظر بگیرید،دلفین با فرکانسهای منحصر بفردی که دارد می تواند از پشت یک تخته سنگ جانورانی که وجود دارند را ببیند ویا حتی تپش قلب یک انسان را حس کند و یا زیر شن ها را ببیند ،یعنی فرکانس موج را تبدیل به تصویر می کند . دلفین و شیر دریایی از دندانهای خود به عنوان نوعی حسگر استفاده می کنند، امواج به دندانهای او برخورد می کتتد و بلافاصله به مغز آنها دستورات لازم را می دهند و مغز عکس العمل نشان می دهد.دلفین قادر است همه اشیا را از پشت موانع ببیند.

انسانها در طی فرایند فرگشت ضعیف تر شده اند حتی حس بویایی ،لامسه و بینایی ما کمتر از گذشتگانمان شده است ولی در قدرت خیال پردازی توانایی عجیبی پیدا کرده ایم و همین خیال بوده که به انگاره تبدیل شده وحالا به علوم مختلفی دست یافته ایم و اختراعات را رقم زده ایم،زبان را اختراع کردیم،هنر را آموختیم. انسان این سعادت را پیدا کرده است که روی کره زمین زندگی کند و از بودن لذت ببرد .باید قبول کنیم که مغز انسان از توانایی بالایی برخوردار نیست وفقط به لطف آموزش هست که به توانایی بالایی دست پیدا می کند بعنوان مثال در همین فرصتی که این مقاله مرا می خواندید ،امکان ندارد که مغز شما قبول کند که ما الان 90 میلیون کیلومتر جای دیگری از این یونیورس و کهکشان جابجا شده باشیم .و نیز امکان ندارد بپذیرید که من و شما خواننده عزیز در همین لحظه با سرعت 460 کیلومتر در ثانیه در حال نوسان وحرکت بالا و پایین هستیم،امکان ندارد مغزمان قبول کند که ما همه سروته هستیم ،امکان نداره مغز ما قبول کند که در حال حاضر سه تریلیون کهکشان وجود دارد و این کهکشان ما یکی از کوچکترین آنهاست،واین خورشید ما 200 میلیارد خواهر دارد، اگر شما به کهکشان بعدی بروید کهکشانهای بعدی ما گاه یک تریلیون خورشید دارند و تنها فاصله ی خورشید ما تا ستاره بعدی ده میلیارد بار سفر رفت و برگشت از لوس آنجلس به واشنگتن و یا از مشهد به اصفهان هست.

عالمی که ما در آن زندگی می کنیم دارای عمری بیش از 13 میلیارد سال هست وبالای 4 میلیارد سال پیش روی آن حیات آغاز می شود.

کره زمین مادر ما نیست بلکه دایه ی ما هست ،مادر ما در اصل ستارگانی هستند که با زایش و مرگ خودشان به عناصر ما حیات دادند، این عناصر سفری طولانی را آغاز می کنند (بالای 13 میلیارد سال پیش)هیدروژن بوجود می آید که به آن شهبانوی عناصر می گویند، و در حدود 8 میلیارد سال بعد از آن دو کهکشان بزرگ در هم فرو می روند و دو عنصر دیگر بنام کربن یا پادشاه عناصر و اکسیژن به همه موجودات کره زمین حیات را هدیه دادند. در حقیقت شش عنصر اصلی بنامهای : اکسیژن ،گوگرد،فسفر،کربن ،هیدروژن و نیتروژن که این عناصر به کمک هم ؛ اسیدها ، چربیها ،پروتئین ها و قندها را بوجود می آورند .

یادمان باشد در یک ثانیه سه هزار تریلیون واکنش شیمیایی (میکروسکوپی) در بدن ما انجام می شود و آیا مغز ما می تواند این واکنش ها را تصور کند.

 براستی ،همه اینها به لطف زیباترین دستاورد انسان یعنی علم و دانش و همدلی بر ما روشن شده و آینده ای درخشان را در این گوشه از کائنات(کره زمین) رقم زده است.

نتیجه اینکه ،ما نباید به کره زمین و جانداران زمین آسیبی وارد کنیم چون در اصل به خودمان آسیب زده ایم باید همدلی را با همه موجودات روی زمین حفظ کنیم تا  در نتیجه همدلی با آنان خودمان ماندگار باشیم.

هوشمند بودن کائنات و جانداران

 وقتی که کرم یا حشره ای روی شاخه درختی مشغول خوردن برگ درخت می باشد اگر در خوردن برگهای درخت زیاده روی کند، از طرف درخت نوعی ماده شیمیایی تولید و ترشح می شود واز آن ماده بوهایی ترشح می شود که با همکاری باد به مشام پرندگان می رسد و پرندگان مطلع می شوند که در آن حوالی غذایی برای خوردن وجود دارد و خیلی سریع خودشان را به درخت می رسانند و کرم خاطی را شکار کرده و درخت را نجات می دهند .در حقیقت بین درختان و پرندگان قراردادی به امضا رسیده است که از همدیگر محافظت و نگهداری نمایند. این نوع ارتباط را ارتباط شیمیایی بین گونه های متفاوت می گویند ودر طبیعت پاره ای مناسبات گسترده ای وجود دارد که از دید ما پنهان هست و این راز ماندگاری آنان بوده است .همه ی موجودات عشق و دوستی را می فهمند . 

 به همین دلیل است که بعضی وقتها مشاهده می کنیم تعدادی از برگهای درختان سوراخ سوراخ شده اند ولی تماما خورده نشده اند باید بدانید آن کرم باهوش متوجه ترشح ماده از طرف درخت شده است و می داند که پس از آن پرندگان او را شکار می کنند بنابر این تمامی برگ را نمی خورد .

یا مثال دیگر در باره فیلها ، فیل‌ها و اجدادشان در گذشته بسیار بیشتر از امروز بوده اند. با توجه به شواهد فسیلی جد بزرگ همه فیل‌ها یک فوسفاتریوم  کوچک شبیه به خوک بوده که حدود 50 میلیون سال پیش در آفریقا زندگی می کرده است .

یک فیل زمانی که عزیزش را از دست بدهد سوگواری می کند وهمه فیلها در غم او شریک می شوند فیلهای دیگر در سوگواری دوم هم به کسی که عزیزش را از دست داده تسلیت می گویند و می روند وباز در سوگواری سوم هم حضور پیدا می کنند سرهایشان پایین و پاهایشان را روی خاک می زنند و سکوت مطلق هست و می توان گریه آنها را دید .فیلها از قدرت بویایی بسیار زیادی برخوردارند و در زمانهای خشکسالی براحتی فرسنگها راه را می پیمایند و با بو کشیدن وجود آب را در نقطه دوری دیگر دنبال می کنند.

زمانی که یک پشه عصبانی می شود، برای انتقام گرفتن نزدیک به چهار ژن وارد عمل می شوند،

پشه ها از هوشیاری و نظم بسیار هدفمندی پیروی می کنند. سرعت بال زدن پشه ها ۵۰۰ تا ۶۰۰ بار در ثانیه می باشد. وزن یک پشه ۲ تا ۲٫۵ میلی گرم است. سرعت پرواز پشه ها ۱٫۶ تا  ۲٫۴ کیلومتر در ساعت است. پشه های نر هیچگاه از خون تغذیه نمی کنند و نیش نمی زنند. پشه ماده هنگام مکیدن خون از طریق بزاق خود یک ماده ضد انعقاد کننده خون ترشح می کند تا خون حین مکیدن لخته نگردد. پشه ها تنها از فاصله ۱۰ متری قادرند شما را ببینند اما باز هم نمی توانند میان شما و یک بشکه ۲۲۰ لیتری و یا یک کنده درخت تمایز قائل شوند. از فاصله ۳ متری گیرنده های بسیار حساس گرمایی که روی شاخک ها واقع هستند دست بکار می شوند تا خون را در سطح پوست شناسایی کنند. هنگامی که رطوبت محیط بالا باشد دامنه عملکرد این گیرنده ها تا ۳ برابر حد معمول افزایش می یابد.

یا مگر می شود از چشمان تیز بین یک عقاب که از فاصله یک کیلومتری می تواند نوشته های روی یک سکه را ببیند غافل شد. و با همین حس تیز بینی خود غذا را از مسافت های بسیار زیاد تشخیص می دهد و با کمک بالها و پنجه های قدرتمند خود شکار را بدست می آورد و با این برتری در طبیعت توانسته است میلیونها سال زنده بماند و تولید مثل کند.

ویا اگر به یک مرغ همینبرد بنگریم ،میدان مغناطیسی زمین را دنبال می کند و سفر طولانی 900 کیلومتری را آغاز می کند و به مقصدش که خلیج مکزیک هست می رسد بدون اینکه اندکی از مسیرش خارج شود میدانیم که شمال طبیعی وشمال مغناطیسی یکی نیستند و بخاطر همین امر خلبانها میدان مغناطیسی را دنبال می کنند ولی این مرغ براحتی این موضوع را می داند و یا پرندگان مهاجر با تغییرات آب و هوایی ویا برای بدست آوردن غذا با همین برتری حس های فرکانسی قطبین از قاره ای به قاره ی دیگر سفر می کنند. ولی مغز ما این توانایی را نداشته  و از این موضوع هیچ آکاهی ندارد.

کوسه ها و دلفینها در بدنشان ، دارای آمپول هایی هستند بنام لورنزینی ،که قادر است نانو ولتاژ بدن جانداران را تبدبل به تصویر کند.میان همه موجودات نوعی پیوستگی وجود دارد. کوسه‌ها می‌توانند یک قطره خون را در ۲۵ گالن آب تشخیص دهند.

اگر به ساختار بدن خفاش درست نگاه کنیم پی می بریم که تمامی بدن خفاش شبیه انسان است با این تفاوت که در فرگشت انگشتها وناخن خفاش بلندتر شده وقدرت پرواز پیدا کرده اند .

خفاشها ترانه سراهای خوبی هستند ولی چون طول موج صدای آنها پایین هست ماقادر به شنیدن صدای آنها نیستیم ومتوجه ترانه هایی که می خوانند نمی شویم ،خفاشها 20 درصد جمعیت کره زمین را تشکیل می دهند.او تنها پرنده و پستانداری هست که پر ندارد ولی پرواز می کند .خفاش و انسان نیز از یک جد مشترک هستند ، خفاشها در انگشتان پایشان یک قلاب دارن که به آنها کمک می کند تا سرازیر بخوابند، آنها هنگامی که دیگر غذایی برای خوردن یافت نمی شود،گاهی از یک هفته تا 5 ماه به خواب می روند و در آن هنگام بالهای خودش را بمانند یک پتو دور خودش می پیچد و دمای بدن خودش را تا 5 درجه پایین می آورد تا انرژی خیلی کمی مصرف کند ،او حتی می تواند ضربان قلب خودش را پایین و بالا ببرد.خفاشها بوسیله پوستی که بین انگشتانشان هست امکان پرواز دارند و شکارچیان بسیار قابلی هم هستند و با وجد اینکه از چشم محروم اند ،بوسیله رادارهایشان و ارسال فرکانس موانع وشکارشان را ردیابی می کنند و از یک انسان بهتر می بینند این پستاندار اعجوبه در کنترل جمعیت حشرات کمک شایانی به طبیعت می کند.

گرگها جانوران بسیار منظم و هوشمندی هستند که بصورت دسته جمعی زندگی و شکار می کنند ، آنها دارای رییس و معاون هستند ،هنگامی که می خواهند شکار کنند ،روی پنجه های خود می دوند که به آن ها کمک می کند به سرعت بایستند و به سرعت بچرخند. اولین نقاشی از گرگ ها در غارها در جنوب اروپا مربوط به 20،000 سال قبل از میلاد است.  گرگ ها حدود 200 میلیون سلول بویایی دارند. انسان ها فقط 5 میلیون سلول دارند. گرگ ها می توانند حیوانات دیگر را از فاصله یک مایلی ( 1.6 کیلومتر ) بو کنند. در شرایط خاصی، گرگ ها می توانند صداها را تا 6 مایل دورتر از جنگل و ده مایل در فضای باز بشنوند. گرگ ها از حیوان باستانی به نام میسوکیون ها که حدود 35 میلیون سال پیش زندگی می کرده اند تکامل یافته اند .

جایی که گرگ ها هستند، اغلب کلاغ ها هم وجود دارند ( گاهی اوقات به عنوان ” پرندگان – گرگی” شناخته می شوند ). کلاغ های سیاه اغلب از گرگ ها پیروی می کنند تا باقی مانده های شکار را بگیرند و با شیرجه زدن ، با گرگ ها بازی می کنند و بعد با سرعت دور می شوند یا دم شان را نوک می زنند تا گرگ ها آنها را دنبال کنند در واقع با هم بازی می کنند.

در سال 1500، آخرین گرگ در انگلستان کشته شد. در سال 1770، آخرین گرگ ایرلند کشته شد. در سال 1772 میلادی آخرین گرگ دانمارک کشته شد.

گرگ ها از اولین دسته حیوانات در حال انقراض بوده اند که در سال ۱۹۷۳ در ایالت متحده خطر انقراض آن ها اعلام شده است. این حیوان به دلیل زندگی دسته جمعی که دارد حیواناتی وفادار به خانواده هستند و حتی بعد از جفت گیری نیز همراه خانواده خود می مانند.

 گرگ های زوج دارای میزان وفاداری بالایی هستند و حتی می توان گفت وفاداری آن ها از انسان ها بیشتر خواهد بود.حال با این اطلاعاتی که پیدا کردید می توانید واژه ی وحشی را برای آنها بکار ببرید ،وقتی حیوانی از انسان دوری می کند در واقع بسیار هوشمند است چون خوب می داند که آزادی از اسارت یا شکار شدن با ارزش تر است.

کرم خاکي در زير زمين راه مي رود و خاک را زير و رو مي‌کند. تحقيقات علمي ثابت کرده که در هر هکتار زمين کشاورزي حدود 40 تن در سال به وسيله کرم ها زير و رو مي شود. بر اثر راه روي کرم خاکي در خاک شيارهايي ايجاد مي شود که بوسيله آنها آب و هوا بهتر به ريشه گياهان نفوذ مي کند به علاوه اين کرم مواد گياهي و حيواني فاسد شده در زير زمين را مي خورد و باعث کاشته شدن تخم گياهان مي شود. فضله کرم خاکي نيز به علت آهکي بودن باعث حاصلخيزي خاک مي گردد.

به برکت وجود کرم دشت نيل سالهاي سال يکي از غني ترين زمينهاي کشاورزي جهان به شمار مي رفت. کرم خاکي چشم ندارد سطح بدنش از سلولهاي حس بساوايي پوشيده شده و به واسطه همين حس است که اين نرم تن مي تواند نور را از تاريکي باز شناسد. تنفس کرم خاکي به وسيله پوست انجام مي گيرد. محيط زندگي اش خاک نرم و مرطوب است و فقط شب هنگام بيرون مي آيد. اندام کرم خاکي از دو لوله تشکيل شده که يکي در درون ديگري قرار گرفته است لوله اندروني دستگاه گوارش کرم خاکي به شمار مي آيد.

بسیاری از نیازهای انسان را گیاهان و درختان تامین می کنند. بیشتر نیاز انسان به خوراک، پوشاک، انرژی و نیازهای دارویی انسان همگی از گیاهان و میوه آنها تامین می شود ،جانوران نیز حیات شان وابسته به وجود گیاهان و بوته ها است. تامین اکسیژن، جذب کربن موجود از محیط و جذب آب باران در خاک، وظیفه پایداری خاک و جلوگیری فرسایش خاک  بادهای تند و باران های رگباری  ازدیگر مزایای وجود درختان و گیاهان در محیط به شمار می رود. شاخ و برگ درختان و گیاهان گرد و غبار هوا را جذب می کند و آلودگی هوا را کاهش می دهد. سرب معلق در هوا حاصل از فعالیت واحدهای صنعتی و وسایل نقلیه موتوری و یکی از مواد سمی و خطرناک برای انسان است که از طریق تنفس جذب می شود و عوارض و پیامدهای ناگواری برسلامت انسان دارد که درختان انبوه مقداری زیادی از سرب معلق در هوا را جذب می کنند.پس دوست عزیزم آیا الان دیگر می توانی واژه ی علف های هرز را بر گیاهان و بوته هایی که تقریبا حیات به وجود آنها بستگی دارد ، بکار ببری؟ شاید در این گیر ودار زندگی که انسانها از احوال هم بی خبرو بی تفاوت هستند انسان هرز را بنوان بر برخی انسانها نهاد تا اینکه به علف ها بگوییم علف هرز ، به واقع وجود علفها از بعضی انسانها برای کره زمین خیلی بیشتر حس می شود.

می شود از همه ی هستی مثال آورد که تمام هستی به نوعی به هم شبیه ووابسته اند ،آیا می دانستید که ژن های اسب با انسان 84 درصد شبیه هم هستند، تحقیقات دانشمندان نشان می‌دهد که اسب‌ها نیز درست مانند انسان‌ها می‌توانند برای انتقال پیام‌های مهم، لب‌های خود را جمع کنند و یا چانه خود را بالا بیندازند. محققان 17 حالت مجزای چهره را در اسب‌ها شناسایی کرده‌اند که به انسان‌ها شبیه است .آن‌ها از ماهیچه‌های گوناگونی که زیر اعضای گوناگون صورت مانند سوراخ‌های بینی، لب‌ها و چشم‌ها قرار دارند، برای تغییر حالات چهره خود استفاده می‌کنند.

84 درصد ژن ما و سگ‌ها مشابه است و بیماری‌های مشترکی چون سرطان و صرع و آلرژی و بیماری‌های چشم و شبکیه و آب مروارید و غیره داریم. یادتان باشد اگر سگ را نجس بدانید خودتان نیز نجس خواهید بود.

موش‌ها 85 درصد به انسان‌ها شباهت دارند. مؤسسه ملی تحقیقات ژنوم انسانی، این شباهت را به یک نیای مشترک در حدود 80 میلیون سال پیش نسبت می‌دهد. یعنی حدود 80 میلیون سال پیش پدر بزرگ ِ پدربزرگ ِ … و مادر بزرگ ِ مادر بزرگ ِ … ما آدم‌ها و موش‌ها یک موجود دم دار بوده است که بر اثر فرگشت دم خود را از دست داده ایم.

 پس باید بیا موزیم که به همه چیز حتی آب ،خاک،هوا و… احترام بگذاریم تا همگی در کنار هم به زندگی مان ادامه دهیم وبرای آیندگان میراثی جاویدان باقی گذاریم.  

بنابر این من هر گز نمی توانم واژه وحشی و یا علف هرز را برای هیچ حیوان و یا گیاهی بکار ببرم ،چون همه آنها از شعور بالایی برخوردارند وما نیز جزو آنان هستیم ، آینده فرگشت انسان در گرو بقیه جانداران و نیز آموزش خلاصه شده است . این کمال کم لطفی به حیوانات و جانداران است، وباید این واژه را کمتر استفاده کنبم یا حتی فراتر از آن برویم و وحشی و هرز را از واژگان لغاتمان حذف کنیم .

اگر هر نفر از ما 10 نسل به عقب تر برگردیم متوجه می شویم که،در شکل گیری ما تعداد 1024 نفر نقش ایفا کرده اند ،حال اگر ما 20 نسل به عقب برگردیم تعداد افرادی که در شکل گیری ما نقش داشته اند به  1048000 نفر می رسند . واینهمه آدم در سرزمینهای مختلف پراکنده هستند.  

انسانها باید از زندگی شان لذت ببرند و همدیگر را دوست داشته باشند و همیشه سپاسگزار باشند. به این دلیل بسیار قانع کننده : زمانی که پدر و مادری قرار است فرزندی را بدنیا بیاورند ،100 میلیون سلول جنسی بدن پدر را ترک می کنند و با یک سلول مادر برخورد پیدا می کند و فقط یک سلول پدر حق برخورد با سلول مادر را دارد و از میان 100 میلیون سلول شما یا من که الان در حال نوشتن هستم حق داشته ایم با سلول مادر برخورد کنیم و حق حیات یابیم ،بنابراین هر شخصی که الان این سعادت را دارد که نوشته ی مرا در این لحظه بخواند از شانس یک در یکصد میلیون برخوردار بوده است برای زندگی در روی کره زمین . یا اگر 13 میلیارد سال پیش دو کهکشان با هم یکی نمی شدند الان هیچکدام از ما شانس زندگی روی این کره خاکی، آبی را نداشتیم.اگر قرار است انسان روی کره زمین دوام بیاورد فقط به لطف آموزش ،همدلی و فرهنگ هست که می تواند زندگی را ادامه دهد. بیایید با هم مهربان تر باشیم ،بیاییم دشمنی و انتقام را کنار بگذاریم دنبال جنگ و درگیری و حسادت و  خصلت های ناپسند نباشیم ،بیاییم این فرصت ایجاد شده ی زندگی را ، تا فرصت هست زندگی کنیم …..

نویسنده : مهندس آیت قدیری

📚 سایت دان پن – آیت قدیری

         https://danpen.ir 

مطالب اخیر

2 نظرات

پاسخ دادن به آیت قدیری لغو پاسخ